-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 فروردینماه سال 1392 10:22
چه خود ساخته هایی که مرا سوخت ، و چه سوختن هایی که مرا ساخت ای خدای من ، مرا فهمی عطا کن ، که از سوختنم ساخته ای آباد از من بجا ماند . . .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 اسفندماه سال 1391 17:00
پروردگارا شادی امروزم را به خاطر نادانی دیروزم ازدست دادم نادانی امروزم را بگیر تا شادی فردایم را از دست ندهم . . .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 اسفندماه سال 1391 16:55
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ می ﮐﻨﯽ خدا ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺶ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ . . .
-
خداجونم
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1391 15:37
گاهی خدا آنقدر به خواسته هایمان جواب می دهدکه باورمان نمیشود که از طرف خدابوده،اینجاست که می گوییم :چه شانسی آوردم!!!
-
ساحل دلم
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1391 20:28
درساحل دریای زندگی قدم میزدم همه جا ۲ ردپا دیدم جای پای من و خدا. به سخت ترین لحظه ها که رسیدم فقط یه جای پادیدم گفتم:خدایا مرادرسخت ترین لحظه هارها کردی؟ ندا امد: تو رادرسخت ترین لحظه ها به دوش کشیدم. .
-
. گنجشک وخدا ………..
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1391 20:56
. گنجشک وخدا ……….. گنجشک کنج آشیانه اش نشسته بود!! خدا گفت : چیزی بگو…!! گنجشک گفت : خسته ام …… خدا گفت : از چه…..؟؟!! گنجشک گفت : از تنهایی ، بی کسی ، بی همدمی ، کسی تا به خاطرش بپری ، بخوانی ، او را داشته باشی………!! خدا گفت : مگر مرا نداری…..؟؟!! گنجشک گفت : گاهی چنان دور می شوی که بال های کوچکم به تو نمی رسند…..!!...